مقدمه
امنیت غذایی اساسا برای تشریح وضعیت کل جهان، یک کشور یا منطقه، یک خانوار و یا یک فرد در رابطه با تأمین انرژی غذایی بهکار میرود (پینستراپ اندرسون، 2009). در رابطه با امنیت غذایی آنچه که بیش از دیگر تعاریف در جامعه جهانی مورد پذیرش واقع شده است، تعریفی است که در اجلاس جهانی غذا در سال 1996 مطرح شد. بر اساس این تعریف، امنیت غذایی بیانگر وضعیتی است که تمام آحاد مردم در تمام زمانها یا ایام سال از نظر فیزیکی و اقتصادی برای تأمین نیازهای یک زندگی سالم، به غذای کافی، سالم و مغذّی دسترسی داشته باشند (کوتز، 2013).
امنیت غذایی از مفهوم کشاورزی پایدار وسعت بیشتری دارد و علاوه بر اهداف مورد توجه در کشاورزی پایدار، امنیت غذایی خانوار را نیز مورد توجه قرار میدهد. بر این اساس برای تحقق امنیت غذایی علاوه بر آنکه لازم است به منابع تولید غذا توجه شود، به درآمد و چگونگی توزیع اراضی زیرکشت یا در واقع الگوی کشت، معیشت خانوار و نیازهای غذایی افراد آن، چگونگی توزیع غذا در سرزمین و نیز میزان تلفات آن، وضعیت زنان جمعیت و فرصتهای در اختیار آنان از نظر باروری و مشکلات ساختاری جمعیت و همچنین حفاظت و احیای منابع مورد نیاز برای تولید نیز لازم است توجه کافی مبذول گردد (ابوریساد و باخ، 2014).
دانشمندان امنیت غذایی را یک فرآیند مبنایی و مهم میدانند که بسته به شرایط گونانون جوامع مختلف، عوامل متعددی در تحقق آن میتواند نقش داشته باشد (کریشناراج، 2005؛ ابوریساد و باخ، 2014). بر این اساس اگر ارکان اصلی امنیت غذایی را دسترسی یا موجود بودن مواد غذایی1، توانایی تهیه و تأمین مواد غذایی2، بهرهبرداری از مواد غذایی3، و ثبات مواد غذایی4 در نظر بگیریم (کانان و همکاران، 2000؛ وب و راجرز، 2003؛ پینستراپ اندرسون، 2009؛ بارت، 2010؛ کوتز، 2013) عوامل دیگری نیز وجود دارند که بر امنیت غذایی پایدار تأثیر گذارند. محققین با شناسایی این عوامل اضافی آنها را به عنوان عوامل فرعی که با هر یک از عوامل اصلی ذکر شده به نوعی ارتباط دارند دسته بندی نمودهاند (ابوریساد و باخ، 2014). در این ارتباط جمعیت، تغییر اقلیم، شهرنشینی، تولید سوختهای بیولوژیک یا زیستی، و بیماریهای عفونی نظیر ایدز از جمله عوامل فرعی هستند که در تحقق دسترسی یا موجود بودن مواد غذایی مؤثرند. همچنین قیمت غذا، درآمد، مداخلات سیاسی، کمکهای غذایی، جنسیت و سن در تحقق توانایی تهیه و تأمین مواد غذایی نقش دارند. تنوع غذایی، دسترسی بیولوژیکی، ایدز و سایر بیماریهای عفونی، چاقی و اضافه وزن و مهندسی ژنتیک در بهرهبرداری از مواد غذایی اهمیت دارند و نهایتا بازار جهانی، فرهنگ و آموزش، تنوع زیستی، فشردهسازی اکولوژیک و خط مشی اقتصادی از جمله عوامل فرعی به شمار میآیند که در ثبات مواد غذایی تأثیر و نقش اساسی دارند (کنسیکائو و مندوزا، 2009؛ گادفری و همکاران،2010؛ فیر و همکاران،2011).
فشردهسازی بومشناختی5 یک راهبرد بومشناختی در مدیریت کشاورزی است که بر پایه مدیریت روابط درونی بوم نظام استوار است. در فشردهسازی بومشناختی یا پایدار، افزایش میزان تولیدات کشاورزی همراه با بهبود خدمات بوم نظام، از طریق افزایش کارایی استفاده از منابع و نهادهها امکان پذیر است (کاظمی و همکاران، 1393). این راهبرد همراه با روشهای دیگر قابل استفاده در کشاورزی میتواند تولید گیاهان زراعی یا سایر محصولات کشاورزی را هماهنگ با افزایش تقاضا برای مواد غذایی، از طریق کاهش تلفات غذا طیّ فرآیند تولید تا عرضه محصول و نیز با کوتاه نمودن زنجیرههای غذایی مدیریت نماید (ابوریساد و باخ، 2014). و بدین ترتیب در تحقق امنیت غذایی نقش به سزایی دارد. کاهش میزان تلفات انرژی ناشی از ضایعات و هدر رفت محصول در واقع یک روش پایدار در تولید مواد غذایی است. با این روش نیاز به توسعه سطح اراضی کشاورزی کاهش مییابد و با کاهش مداخلات بشر در طبیعت، بدیهی است تبعات زیست محیطی ناشی از استفاده از نهادههای تولید نظیرکودها و سموم شیمیایی نیز کاهش خواهد یافت و بدین ترتیب، شرایط برای تحقق امنیت غذایی مناسب تر خواهد بود (نیرنبرگ و هالویل، 2011).
انسان برای تأمین نیاز خود به انرژی ناشی از تغذیه، ناگزیر از مصرف مواد غذایی مختلف است تا بتواند مواد غذایی ضروری برای بدن شامل کربوهیدراتها، چربیها، پروتئینها و ویتامینها را تأمین نماید. در این ارتباط بدیهی است با کاهش درصد انرژی تأمین شده ازچربیها، درصد انرژی که توسط سایر مواد غذایی تأمین میشود، باید افزایش یابد. این اصلاح رژیم غذایی از آنجا که طبق گزارشات موجود مصرف زیاد چربیها اثرات نامطلوبی بر سلامتی آحاد جامعه دارد، میتواند یک گام مهم در تحقق سلامتی و جلوگیری از ابتلا به برخی بیماریها به شمار آید (سازمان بهداشت جهانی، 2003).
در بین گیاهان زراعی که به عنوان غذای انسانی مصرف میشوند، سیبزمینی از نظر میزان مصرف در سطح جهان بعد از برنج و گندم در جایگاه سوم و پس از آن ذرت قرار دارد. بر این اساس سازمان خوار و بار جهانی این محصول زراعی را با توجه به روند رو به رشد جمعیت و تبعات ناشی از آن نظیر افزایش تعداد گرسنگان و نیاز به غذا، به عنوان یک گیاه امنیت غذایی6 معرفی و توصیه نموده است (دیواکس و همکاران، 2014). سیبزمینی در راهبردهای امنیت غذایی نقشی دوگانه بازی میکند بدین ترتیب که هم به عنوان غذا توسط کشاورزان فقیر و کم درآمد مصرف میشود و هم در مواردی که بیش از نیاز تولید شود به عنوان یک ماده غذایی به فروش میرسد(دیواکس و همکاران، 2014).
یکی از دلایلی که موجب شده است تا سیبزمینی به عنوان یک ماده غذایی مهم در سطح جهانی مورد توجه قرار گیرد، میزان بالای تولید آن در واحد سطح و زمان درمقایسه با سایر محصولات زراعی است (فائو، 2009؛ کمیره و همکاران، 2009؛ گیبسون و کوریلیچ، 2013؛ دیواکس و همکاران، 2014). علاوه بر این میزان واردات و صادرات این محصول در قیاس با غلات بسیار اندک است. به همین دلیل در شرایطی که بازار جهانی فروش مواد غذایی و به ویژه غلات دستخوش تصمیمات سیاسی است، سیب زمینی در تحقق امنیت غذایی به مراتب قابل اطمینانتر است (دیواکس و همکاران، 2014). این گیاه زراعی در مقایسه با غلات و بسیاری دیگر از گیاهان زراعی عمده، ماده خشک و پروتئین بیشتری در واحد سطح تولید مینماید و علاوه بر آن حاوی بسیاری از ترکیبات و عناصر مورد نیاز برای تغذیه انسان است. به همین دلیل امروزه در سطح جهانی برای ترغیب و تشویق مردم به مصرف سیبزمینی و فرآوردههای آن به عنوان جایگزین غلات، تلاشهای زیادی انجام میشود (بامبرگ و دلریو، 2005؛ کمیره و همکاران، 2009؛ سازمان بهداشت جهانی، 2003).
آمار ارائه شده توسط سازمان خوار و بار جهانی نشان میدهد، در سال 2014 در جهان مجموعا 385 میلیون تن سیبزمینی از سطحی معادل 205/19 میلیون هکتار تولید شده است و متوسط عملکرد این محصول 04/20 تن در هکتار بوده است (فائواستت، 2016). متوسط عملکرد این محصول در آمریکای شمالی 6/40، در آسیا 7/15 و در ایران 64/29 تن در هکتار گزارش شده است (فائو استت، 2016؛ کمیره و همکاران، 2009). با این حال شواهدی وجود دارد که در صورت تأمین شرایط مناسب تولید، تا بیش از یکصد تن سیبزمینی در هکتار قابل برداشت است (کاظمی و همکاران، 1390). بررسی آمار بلند مدت سطح برداشت و میزان تولید محصولات زراعی در ایران نشان میدهد، سطح برداشت سیبزمینی از سال 1357 لغایت 1393 به طور متوسط سالانه بیش از3 درصد رشد داشته است و از 57 هزار هکتار در سال 1357 به 159 هزار هکتار در سال 1393 افزایش یافته است. این آمار همچنین نشان میدهد مجموع تولید سیبزمینی در کشور نیز به طور متوسط سالانه بیش از 5/5 درصد رشد داشته است و از 735 هزار تن در سال 1357 به99/4 میلیون تن درسال 1393 رسیده است. بر این اساس متوسط عملکرد سیبزمینی در هکتار از 8/12 تن در هکتار در سال 1357 به بیش از 37/31 تن در سال 1393 افزایش یافته است (وزارت جهاد کشاورزیb ، 1394).
با این حال علیرغم اهمیت موضوع امنیت غذایی و نیز نقشی که محصولات زراعی در تحقق آن بر عهده دارند، تا کنون تحقیقی در رابطه با جایگاه سیب زمینی در تحقق امنیت غذایی در استان خراسان رضوی انجام نشده است. بنابراین با توجه به کمبود اطلاعات و به جهت کمک به مدیران و برنامه ریزان کشاورزی برای اطلاع از وضعیت امنیت غذایی آحاد مردم استان و نقشی که سیب زمینی در آن دارد، این تحقیق طرّاحی و به مرحله اجرا درآمد.
مواد و روشها:
مراحل اجرای این پژوهش به مدت 3 سال از 1392 لغایت 1394 به طول انجامید و مجموع اطلاعات مورد نیاز ازچهار طریق بدست آمد.
1) اطلاعات پایه مورد نیاز از آمارنامهها و گزارشات منتشر شده توسط مراجع مسئول استخراج شد.
2) با استفاده از اطلاعات پایه و تعاریف امنیت غذایی، شاخصهای مورد نیاز برای استان، کشور و جهان محاسبه شد.
3) با طراحی پرسشنامه و تکمیل آن توسط تعدادی از خانوارهای استان، اطلاعات تکمیلی برای ارزیابی امنیت غذایی در رابطه با سیبزمینی جمعآوری و محاسبه شد.
4) در مناطق عمده تولید سیبزمینی در استان خراسان رضوی، میانگین عملکرد تولیدکنندگان خبره و پیشرو سیبزمینی طی سالهای 1392 و 1393 به صورت میدانی در مزرعه اندازهگیری شد.
اطلاعات پایه:
اطلاعات پایه شامل سطح زیر کشت، میزان تولید و عملکرد سیبزمینی در مناطق مختلف تولید از سطح شهرستان تا سطوح جهانی با استفاده از آمارنامههای منتشر شده توسط سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان خواروبار جهانی (جدول 1)، و مراکز تحقیقات بین المللی سیبزمینی و اطلاعات جمعیتی از گزارشات مرکز آمار ایران استخراج شد.
همچنین اطلاعات مربوط به میزان انرژی و ترکیبات غذایی سیب زمینی از استانداردهای غذایی وزارت کشاورزی امریکا بدست آمد (جدول 2).
شاخصهای امنیت غذایی:
برای انجام محاسبات امنیت غذایی و تعیین مقادیر هر یک از شاخصهای مربوط به آن در سطح استان، ایران، جهان و در مقام مقایسه با یک کشور اروپایی از معادلات ذیل استفاده شد.
1- میزان مصرف تغذیهای سیبزمینی7 برای هر یک از سطوح ذکر شده طبق معادله 1 محاسبه شد (فیویمس، 2003).
معادله 1
که در آن FCons.C: میزان مصرف تغذیهای سیبزمینی، TP8: کل جمعیت، Cons.C9: میزان مصرف به ازای هر نفر در روز از سیبزمینی میباشد.
2- مجموع میزان انواع مصارف سیبزمینی10 طبق معادله 2 محاسبه شد (فیویمس، 2003).
معادله 2
که در آن TCons.C: مجموع میزان انواع مصارف سیبزمینی، TFCons.C11: مجموع مصارف تغذیهای سیبزمینی، OUC12: مجموع سایر موارد استفاده از سیبزمینی شامل مقادیر استفاده شده به عنوان بذر، تلفات و ضایعات محصول به عنوان درصدی از کل مصارف سیبزمینی میباشد. در این پژوهش با توجه به برآورد فائو(فائو استت، 2016)، مجموع سایر مصارف غیر تغذیهای سیبزمینی یعنی میزان بذر مصرفی و تلفات و ضایعات محصول، برابر با بیست درصد میزان تولید منظورگردید و بر مبنای آن مجموع میزان سیبزمینی در دسترس برای تغدیه افراد جمعیت محاسبه شد.
3- نسبت سرانه کل انرژی مجموع سیبزمینی تولیدی یا میزان انرژی تأمین شده به ازای هر نفر توسط مجموع تولید سیبزمینی (EFQ)13طبق معادله 3 محاسبه شد (فیویمس، 2003).
معادله 3
که در آنFQ 13: کل مقدار تولید سیبزمینی برای مصرف انسان،EV14: میزان انرژی واحد وزن سیبزمینی ،TP15:کل جمعیت میباشد. کل مقدار تولید سیبزمینی که برای مصرف انسان مورد استفاده قرار گرفت شامل کل تولید سیبزمینی بود که از آن بذر مصرفی و تلفات و ضایعات احتمالی کسر شد.
در معادله 3 با قرار دادن میزان میانگین هر یک از عناصر غذایی یا ویتامینهای موجود در واحد وزنی سیبزمینی به جای میزان انرژی، میزان هر یک از عناصر غذایی و یا ویتامینهای موجود به صورت سرانه از کل یا مجموع سیبزمینی تولیدی بدست آمد.
4- متوسط میزان انرژی تأمین شده توسط سیبزمینی (DES)16 طبق معادله 4 محاسبه شد (فیویمس، 2003).
سازمان خوار و بار جهانی در سال 2003 در برنامه خود با عنوان سیستم نقشه برداری و ارزیابی آسیبپذیری و ناامنی غذایی17، شاخص DES را به عنوان یکی از شاخصهای ارزیابی وضعیت امنیت غذایی معرفی کرد. بر این اساس، شاخص مزبور میزان دسترسی به انرژی غذایی یک ماده غذایی را برای مصرف مردم بر مبنای کیلوکالری بر نفر در روز بیان میکند (فیویمس، 2003). فائو از این شاخص در مجموعه گزارشاتی که همه ساله در ارتباط با بررسی وضعیت امنیت غذایی در جهان گزارش میکند استفاده نموده است (فائو، 2015).
معادله 4
که در آن DES: متوسط میزان انرژی تأمین شده توسط سیبزمینی به ازای هر نفر در روز، EFQ: نسبت سرانه کل انرژی مجموع سیبزمینی تولیدی یا میزان انرژی تأمین شده به ازای هر نفر توسط سیبزمینی میباشد. لازم به ذکر است در این بررسی محاسبه میزان DES تنها برای آن مقدار سیبزمینی که در استان تولید میشود انجام شد و مقادیر واردات سیبزمینی از دیگر مناطق درآن منظور نشد.
طراحی و تکمیل پرسشنامه:
برای ارزیابی میزان مصرف سیبزمینی و اطلاع از وضعیت تهیه و تأمین آن توسط خانوارهای استان خراسان رضوی، پرسشنامهای با تعداد محدودی سوال طراحی و در هر پرسشنامه میزان سیبزمینی مصرف شده توسط خانوار در یک دوره زمانی10 روزه بررسی شد. پرسشنامهها در مناطق مختلف روستایی و شهری استان طبق روش نمونهگیری تصادفی دو مرحلهای (معادله 5) به صورت چهره به چهره با مراجعه حضوری به درب منزل خانوارهای مختلف یا محل کار سرپرست خانوار طی سالهای 1392 (پس از برداشت سیبزمینی) و 1393 (بعد از کاشت سیبزمینی) به طور جداگانه تکمیل شد. در مرحله اول، در یک آزمایش مقدماتی در سطح کوچکتر، تعداد 20 عدد پرسشنامه به طور تصادفی توسط تعدادی از خانوارهای استان تکمیل شد. بر اساس معادله 5، تعداد نمونه (نفر) لازم جهت تکمیل پرسشنامه 14/325 بدست آمد که جهت انجام محاسبات دقیق به 400 نفر یا معادل 100 خانوار (هر خانوار به طور متوسط 4 نفر) افزایش یافت. نتایج این روش نمونهگیری با رعایت اصول نمونهگیری قابل اعتماد و تعمیم به کل جامعه است. اطلاعات جمع آوری شده شامل مصرف یا عدم مصرف سیبزمینی در برنامه غذایی خانوار، میزان خرید محصولات فرآوری شده سیبزمینی (چیپس، فرنچ فرایز و غیره) و میزان خرید مستقیم سیبزمینی به منظور استفاده افراد بود که تنها بخش از آن در این پژوهش گزارش شد. مقدار کلّ مصرف سیبزمینی در هر خانوار از مجموع میزان خرید محصولات فرآوری شده و میزان خرید مستقیم سیبزمینی در دوره زمانی ذکر شده بدست آمد و پس از مشخص شدن میزان مصرف در دوره ارزیابی، مقادیر مصرف روزانه و سالانه سیبزمینی نیز محاسبه شد. با تقسیم میزان کل مصرف سیبزمینی هر خانوار بر تعداد افراد آن، میزان مصرف سرانه بدست آمد.
معادله 5
در این معادله، n تعداد نمونه مورد نیاز و N تعداد کل افراد جمعیت استان است که بر اساس گزارش مرکز آمار ایران برای خراسان رضوی برابر با 6245346 نفردر نظر گرفته شد.s2 برآورد واریانس ویژگی مورد مطالعه در جامعه است که این ویژگی در این پژوهش میزان مصرف سیبزمینی است. جهت تعیین واریانس، از انحراف معیار دادههای آزمایش مقدماتی که معادل 46/0 بود استفاده شد. همچنین مقدار t با فرض نرمال بودن ویژگی مورد نظر از جدول tاستیودنت در سطح اطمینان 95 درصد 96/1 به دست میآید و d خطای قابل پذیرش است که مقدار آن در سطح اطمینان 95 درصد، برابر با 5 درصد میباشد (کزیلاسلان، 2009).
اندازهگیری و ثبت اطلاعات مزارع:
در این پژوهش میزان عملکرد واقعی مزارع سیبزمینی کشاورزان خبره به مدت 2 سال برای سالهای 1392 و 1393 به شرح ذیل اندازه گیری و ثبت شد. بدین منظور ابتدا نسبت به شناسایی کشاورزان پیشرو و تولید کنندگان بزرگ سیبزمینی استان اقدام شد. انتخاب این گروه از کشاورزان با همکاری کارشناسان مراکز خدمات جهاد کشاورزی مناطق مختلف سیبزمینی کاری استان صورت گرفت. هدف از این کار اندازهگیری میزان تولید واقعی مزراعی بود که در آنها مجموع عملیات مدیریت زراعی و تأمین نهادهها با دقت نظر و رعایت اصول فنی صورت میگرفت و تنها عوامل محدود کننده طبیعی نظیر اقلیم و خاک بر میزان تولید تأثیرگذار بود. در این مزارع، میزان کود مصرفی بر اساس آزمون خاک و مقابله با آفات و بیماریها و علفهای هرز طبق نظر کارشناسان با تجربه انجام شد و مزرعه سیبزمینی با هیچ تنش یا کمبود مشهودی مواجه نبود. بدیهی است میزان عملکرد این مزارع نسبت به میانگین عملکرد استان بالاتر و از عملکرد پتانسیل که در آن تنها انرژی خورشید و درجه حرارت عامل محدود کننده محسوب میشود، کمتر است.
مهمترین مناطق تولید سیبزمینی در استان خراسان رضوی در شهرستانهای تربت حیدریه (منطقه جلگه رخ)، فریمان، قوچان و نیشابور(منطقه سرولایت) پراکندهاند. این مناطق به تنهایی حدود 83 درصد از سطح زیر کشت سیبزمینی استان را به خود اختصاص داده اند (وزارت جهاد کشاورزیa، 1394). با توجه به خصوصیات مطلوب خاک و اقلیم مناسب برای تولید سیبزمینی، اکثر کشاورزان خبره در این مناطق به تولید این محصول اشتغال دارند. برای اندازه گیری میزان عملکرد واقعی مزارع سیبزمینی در مرحله برداشت محصول، تعداد 44 مزرعه (در هر شهرستان 11 مزرعه) از مزارع کشاورزان خبره که از وضعیت مدیریتی مناسبی برخوارد بود به صورت تصادفی انتخاب و مشخصات هر مزرعه به طور دقیق و با استفاده از دستگاه جیپیاس (GPS) ثبت شد. سپس هر مزرعه به صورت شبکه، تقسیمبندی و یک هکتار از آن که معرّف وضعیت کل مزرعه بود انتخاب گردید. پس از آن یک هکتار زمین(یک نمونه) مورد بحث به چهار قسمت تقسیم شد به نحوی که میزان یکنواختی محصول در هر یک از تقسیمات مورد نظر در حداکثر ممکن بود. در داخل هر یک از قطعات چهارگانه، یک خط کاشت به صورت تصادفی انتخاب و سپس هشت متر از خط مذکور به صورت تصادفی مشخص و پس از شمارش تمامی بوتههای موجود در این 8 متر، بوتههای هشتم، نهم و دهم روی خط کاشت، با بیل برداشت شد. در مرحله بعد پس از جدا کردن غدههای با قطر کمتر از 25 میلیمتر و پوسیده که بازارپسندی ندارند، متوسط عملکرد قابل فروش تعداد سه بوته محاسبه شد. به عبارت دیگر هر هکتار زمین زیرکشت سیبزمینی، چهار واحد نمونهگیری را شامل میشد که در هر واحد نمونهگیری، از یک خط کاشت آن، بوتههای هشتم، نهم و دهم (سه بوته در هر واحد) با بیل برداشت و توزین شد. در انتها با در نظر گرفتن تراکم کاشت هر مزرعه، میزان تولید و عملکرد هر واحد یک هکتاری برآورد شد. بر این اساس میزان تولید و میانگین عملکرد سیبزمینی هر شهرستان با توجه به سطح زیر کشت مورد محاسبه قرار گرفت. میانگین عملکرد و میزان تولید استان نیز به ترتیب از میانگین وزنی عملکرد شهرستانها بر مبنای سطح زیرکشت، و مجموع تولید تمامی شهرستانهای استان بدست آمد. در پایان میانگین عملکرد و میزان تولید سیبزمینی در هر شهرستان و کل استان بر اساس دادههای حاصل از 2 سال اجرای آزمایش در سالهای 1392 و 1393 بدست آمد.
نتایج و بحث:
در سال 1393 در خراسان رضوی میزان تولید سیبزمینی بر مبنای برآورد وزارت جهاد کشاورزی426/179 هزار تن بوده است که با توجه به نتایج حاصل از اجرای این پژوهش، پس از کسر20 درصد میزان بذر مصرفی و ضایعات احتمالی مطابق با برآورد فائو( فائو استت، 2016)، تنها 540/ 143 هزار تن سیبزمینی برای مصارف تغذیهای جمعیت استان باقیماند. بر این اساس با توجه به جمعیت استان، میزان تولید سرانه سیبزمینی به ازای هر نفر در سال79/28 کیلوگرم و میزان سرانه برای مصارف تغذیهای تنها 9/22 کیلوگرم بدست آمد. این مقدار تولید، تنها 97/62 گرم سیبزمینی را به ازای هر نفر در روز در اختیار مصرف کنندگان این ماده غذایی قرارداد ، امّا نتایج حاصل از پرسشنامه میزان مصرف یا تقاضا برای سیبزمینی را 63/45 کیلوگرم در سال یا 125 گرم در روز به ازای هر نفر برآورد کرد.تفاوت بین میزان سیبزمینی تولیدی18 (97/62 گرم به ازای هر نفر در روز) با میزان تقاضا برای این محصول19 (125 گرم به ازای هر نفر در روز) حاکی است تولید سرانه سیبزمینی استان پاسخگوی تقاضای جمعیتی برای تهیه و تأمین سیبزمینی نبود (جدول 3).
بنابراین برای تحقق امنیت غذایی در استان از نظر مصرف سیبزمینی در حال حاضر لازم است مابقی نیاز از طریق واردات سیبزمینی از خارج استان تأمین شود. بر اساس نتایج این پژوهش میزان نیاز به واردات سیبزمینی برابر با 543/155 هزار تن بدست آمد که این میزان واردات 9/86 درصد از مجموع تولیدات فعلی سیبزمینی استان بیشتر است (جدول 4).
در ایران در سال 2013 میزان حداقل انرژی غذایی مورد نیاز برای هر نفر در روز20 و میزان متوسط آن21 و همچنین میزان انرژی عرضه شده یا در دسترس22 به ترتیب، 2080، 2360 و 3046 کیلوکالری برای هر نفر در روز اعلام شده است (مکس رزر، 2016، فائو استت، 2016). با این وجود در این پژوهش میزان انرژی تأمین شده توسط سیبزمینی به ازای هر نفر در روز(DES) بر مبنای تولیدات فعلی استان 67/56 کیلوکالری به ازای هر نفر در روز (جدول 3) یا حدود 40/2 درصد از انرژی غذایی مورد نیاز روزانه به ازای هر فرد (جدول 5) بدست آمد. مقایسه این مقدار انرژی بدست آمده با عدد 509/112 کیلوکالری به ازای هر نفر در روز یا 5/41062 کیلوکالری به ازای هر نفر در سال (EFQ) که بر مبنای پرسشنامه بدست آمد، حاکی از عدم وجود امنیت غذایی از نظر میزان تولید انرژی غذایی توسط سیبزمینی بود ( جدول 4).
بهعلاوه در این بررسی میزان انرژی غذایی مورد نیاز روزانه به ازای هر فرد برای خراسان رضوی، ایران، جهان و در مقام مقایسه برای یک کشور صنعتی اروپایی محاسبه شد. بر اساس نتایج بدست آمده، سیبزمینی تولیدی استان به میزان 40/2 درصد (67/56 کیلوکالری) از انرژی غذایی مورد نیاز روزانه به ازای هر فرد از جمعیت استان را تأمین کرد که از میانگین انرژی تأمین شده توسط سیبزمینی در سطح ایران (72/126 کیلوکالری) حدود97/2 درصد و از میانگین جهانی (52/104 کیلوکالری) 03/2 درصد کمتر بود (جدول 5 و شکل 1). در این ارتباط نتایج نشان داد در انگلستان به عنوان یک کشور اروپایی با سرانه مصرف سالیانه سیبزمینی به میزان 84/100 کیلوگرم (فائو استت، 2016)، حدود 67/7 درصد از انرژی غذایی مورد نیاز روزانه هر فرد از سیبزمینی تأمین شد (شکل 1) که حاکی از تفاوت نقش این محصول در امنیت غذایی مناطق مختلف است. بر این اساس با توجه به روند رو به افزایش میزان مصرف این محصول در کشورهای در حال توسعه و روند نزولی مصرف این ماده غذایی در کشورهای توسعه یافته، به نظر میرسد این میزان تفاوت در تأمین انرژی غذایی در سالهای آینده کاهش یابد (کاظمی، 1390).
نتایج این پژوهش همچنین نشان داد، سیبزمینی تولیدی استان تنها بخشی از پروتئین (75/2 درصد)، کربوهیدرات (33/4 درصد)، ویتامین C (86/11 درصد)، ویتامینهای گروه B (کمتر از 10 درصد) وعناصر ریز مغذی (1-8 درصد) مورد نیاز جیره غذایی جمعیت استان را تأمین کرده است که در مقایسه با میانگین کشور و جهان به مراتب کمتر است. بر این اساس سیبزمینی در ایران به ترتیب 15/6 درصد از پروتئین، 69/9 درصد کربوهیدرات، 52/26 درصد ویتامین C، تا حدود 47/21 ویتامینهای گروه B، و تا حدود 38/18 درصد از عناصر ریز مغذی را در جیره غذایی مردم ایران تأمین نموده است (جدول 5). بررسی نتایج ارائه شده همچنین این حقیقت را آشکار میکند که در قیاس با میانگین جهانی در ایران، سیبزمینی نقش مهمتری در تأمین امنیت غذایی بر عهده داشته است امّا هنوز تا رسیدن به آنچه در کشورهای اروپایی نظیر انگلستان اتفاق افتاده است فاصله فراوانی موجود است.
در بررسی انجام شده در انگلستان نیز که طی سه سال از 2008 تا 2011 انجام شد، حدود 7 درصد انرژی، 15 درصد ویتامین B6، 14 درصد ویتامین C، 13 درصد فیبر، 9 درصد منیزیم، 6 درصد آهن و 2 درصد از کل سدیم مورد نیاز بدن افراد از مصرف سیبزمینی تأمین شد. همچنین میزان متوسط مصرف سیبزمینی 85 گرم بدست آمد ( گیبسون و کوریلیچ، 2013) که در اغلب موارد از مقادیر بدست آمده در این پژوهش بالاتر است (جدول 5). این مطلب حاکی از اهمیت بیشتر سیبزمینی در جیره غذایی مردم انگلستان است و نشان میدهد که این محصول توانسته است علاوه بر تأمین سهم بیشتری از انرژی غذایی، مقادیر بالاتری از عناصر غذایی و نیز ویتامینهای مختلف مورد نیاز مردم این کشور را در مقایسه با خراسان رضوی و حتی ایران تأمین نماید (شکل 1). به همین دلیل است که در برخی منابع بین میزان مصرف سیبزمینی و توسعه آن کشور ارتباط مثبتی مطرح شده است (کمیره وهمکاران، 2009، کاظمی و همکاران، 1390، فائواستت، 2016).
نتایج این پژوهش نیز نشان میدهد در انگلستان، سیبزمینی 79/8 درصد از متوسط نیاز روزانه افراد به پروتئین را تأمین نموده است حال آنکه این مقدار در خراسان رضوی از 75/2 و در ایران از 15/6 درصد بیشتر نیست((جدول 5).در این ارتباط با آنکه میزان پروتئین در سیبزمینی زیاد نیست امّا گزارشات ارائه شده حاکی از بالا بودن ارزش بیولوژیکی پروتئین آن است و لذا در حدود ارزش بیولوژیکی پروتئین تخم مرغ قرار میگیرد(کمیره وهمکاران، 2009).
نتایج این پژوهش طیّ دو سال اندازهگیری همچنین نشان داد بر مبنای مدیریت کشاورزان خبره و پیشرو، مجموع تولید سیبزمینی استان حدود 230 هزار تن بود. این مقدار 78/80 گرم سیبزمینی را برای مصارف روزانه هر نفر از جمعیت استان تأمین نمود که 22 درصد بالاتر از برآورد وزارت جهاد کشاورزی بود (جدول 6). به عبارت دیگر خلأ عملکرد بین کشاورزان خبره و میانگین تولید کشاورزان استان برابر با 758/50 هزار تن بدست آمد که به نظر میرسد این میزان تفاوت عملکرد ناشی از اعمال مدیریت درست بر منابع تولید و استفاده از روشها و فناوریهای مناسب کشاورزی است. بنابراین در صورتی که میزان عرضه سیبزمینی بر مبنای مجموع تولیدات کشاورزان خبره و پیشرو محاسبه شود، امنیت غذایی از شرایط بهتری برخوردار خواهد بود.
طبق نظر دیواکس و همکاران (2014) درمناطقی که تولید مواد غذایی پاسخگوی نیازهای جمعیتی نیست، دسترسی یا موجود بودن مواد غذایی به عنوان مشکل اصلی در تحقق امنیت غذایی مطرح است. این محققین برای این مناطق، افزایش تولیدات کشاورزی از طریق بهبود ژنتیکی و اصلاح نباتات، بکارگیری روشهای بهتر کنترل آفات و بیماریهای گیاهی، بهبود سیستمهای زراعی و کاهش تلفات و ضایعات را از جمله روشهای مهم برای خروج از شرایط عدم امنیت غذایی مطرح نموده اند. بنابراین واردات مواد غذایی به تنهایی یک روش پایدار برای تأمین امنیت غذایی به شمار نمیرود.
بر این اساس از آنجا که تولید هر محصول زراعی در نزدیکی محل مصرف به طور معمول موجب کاهش هزینهها و تبعات نامطلوب زیست محیطی ناشی از حمل و نقل محصول و نهادههای تولید میشود، بکار گیری این روش علاوه برآنکه تلفات غذا طیّ فرآیند تولید تا عرضه محصول را کاهش میدهد، تا حدودی موجب کوتاهتر شدن زنجیرههای غذایی نیز میشود. در نتیجه این سیستم تولید را به عنوان یکی از روشهای فشردهسازی بومشناختی میتوان محسوب نمود (کاظمی و همکاران، 1393؛ بنتون، 2011)، که طبق نظر دانشمندان(گادفری و همکاران، 2010؛ ابوریساد و باخ، 2014)، به عنوان یکی از عوامل فرعی در تحقق امنیت غذایی نیز مؤثر است. در این ارتباط کشاورزان خبره هر منطقه که با بکارگیری روشهای مدیریت مبتنی بر اصول نوین کشاورزی مطابق با نظر دیواکس و همکاران(2014) در نزدیکی محل مصرف نسبت به تولید محصولات اقدام مینمایند، با جهت گیری در راستای فشردهسازی اکولوژیک، در واقع در راستای تحقق امنیت غذایی نیز گام برمیدارند. علاوه بر این تولید منطقهای سیبزمینی در صورتی که از لحاظ شرایط اقلیمی و خاک امکان پذیر باشد، با ایجاد شغل برای ساکنین منطقه در بهبود درآمد خانوارهای روستایی و افرادی که در فرآیند بازاررسانی، فروش و انبارداری دخالت دارند نیز مؤثر خواهد بود و بدین ترتیب موجب بهبود شرایط امنیت غذایی میشود (پینگالی و همکاران، 2008؛ ابوریساد و باخ، 2014؛ دیواکس و همکاران، 2014).
نتیجه گیری:
این پژوهش اطلاعات مناسبی از میزان تولید، عرضه و مصرف سیبزمینی همراه با تحلیل وضعیت امنیت غذایی مردم استان خراسان رضوی ارائه نمود. با این پژوهش میزان نیاز به واردات سیبزمینی از سایر مناطق مشخص شد. همچنین با استفاده از روش ارائه شده در این تحقیق، در رابطه با هر یک از محصولات غذایی میتوان نسبت به ارزیابی و تحلیل نقش آن در امنیت غذایی اقدام نمود.
بر اساس نتایج این پژوهش در حال حاضر میزان تقاضا در استان خراسان رضوی برای سیبزمینی به عنوان یک ماده غذایی بیش از میزان تولید استان است. بنابراین لازم است مابقی نیاز استان از طریق واردات سیب زمینی از مناطق دیگر تأمین شود. امّا بدیهی است که واردات حدود 155 هزار تن سیبزمینی به استان مستلزم هزینههای فراوان برای حمل و نقل، مصرف سوختهای فسیلی و تبعات نامطلوب زیست محیطی است که با اصول کشاورزی پایدار و همچنین امنیت غذایی پایدار هماهنگ نیست. بنابراین با توجه به آنکه تولید هر محصول زراعی در نزدیکی محل مصرف، موجب کاهش هزینهها و تبعات نامطلوب زیست محیطی و همچنین کاهش تلفات و ضایعات مواد غذایی طیّ فرآیند تولید تا عرضه محصول میشود، این سیستم تولید به عنوان یکی از روشهای فشردهسازی بومشناختی (کاظمی و همکاران، 1393؛ بنتون، 2011) قابل توصیه است و طبق نظر دانشمندان ( ابوریساد و باخ، 2014)، به عنوان یکی از عوامل فرعی در تحقق امنیت غذایی نیز قابل استفاده است. بر این اساس چنانچه بخش عمده نیاز تغذیهای مردم استان به سیبزمینی بر مبنای مدیریت اعمال شده توسط کشاورزان خبره و پیشرو تأمین شود، میتوان با تولید منطقهای سیب زمینی درمناطق مستعد کشت، یکی از روشهای فشردهسازی بومشناختی را اجرا نمود که در تحقق امنیت غذایی پایدار نیز مؤثر است.
با این حال برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل امنیت غذایی در یک استان یا کشور علاوه بر توجه به مفاهیم ارئه شده در این تحقیق، لازم است به ساختار سنی و جنسیتی جمعیت، علایق غذایی، امکانات فیزیکی، استعدادهای اقلیمی و خاک منطقه و پتانسیل تولید هر یک از محصولات و نیز شاخصهای سلامت و تغذیه نیز توجه شود که امید است در پژوهشهای آتی مورد توجه قرار گیرد.
پاورقی ها:
Food Availability
Food Access
Food Utilization
Food Stability
Ecological intensification
Food security crop
FCons.C = Food Consumption of crop( Potato)
TP= Total population
Cons.C = Consumption of Potato
TCons.C = Total consumption of Potato
TFCons.C = Total Food consumption of Potato
OUC= Other uses of Potato
EFQ= Per capita total energy value of the total Quantity of Potato
FQ= Total amount of Potato available for human consumption
EV= Energy value for unit of Potato
TP= Total population
DES= Average per person Dietary energy supply
FIVIMS= Food insecurity and vulnerability and mapping systems
Available
Accessible
MDER= Minimum dietary energy requirement
ADER= Average dietary energy requirement
DES= Average per person Dietary energy supply