مقدمه:
کلزا به عنوان یکی از مهمترین گیاهان روغنی در سطح جهان مطرح میباشد (Koocheki and Khajehossini, 2008). پایین بودن درصد اسیدهای چرب اشباع آن نسبت به روغنهای گیاهی دیگر سبب گردیده تا روغن کلزا به عنوان یک روغن خوراکی مفید مورد پذیرش عمومی قرار گیرد (Scarth and Tang, 2006). کلزا، پس از سویا، مقام دوم تولید روغن بین دانههای روغنی را به خود اختصاص داده است (FAO, 2007 ).
از بین تمام جنبههای مدیریت زراعی، تاریخ کاشت بیشتر از همه در معرض تغییر می باشد و اغلب عامل تعیینکننده موفقیت در تولید محصول میباشد. هدف از تعیین تاریخ کاشت، پیدا نمودن بهترین زمان کاشت، به گونهای که مجموعه عوامل محیطی حادث در آن زمان برای سبز شدن، استقرار و بقای گیاهچه مناسب بوده و هر مرحله از رشد گیاه از شرایط مطلوب برخوردار گشته و با شرایط محیطی نامساعد روبرو نگردد (Khajepour, 2001).
Adamsen and Coffelt (2005)، اعلام داشتند که ارقام مختلف، نسبت به تاریخ کاشت، عکسالعملهای متفاوتی نشان میدهند، به طوری که هر رقم کلزا میتواند پتانسیل تولید بالایی را در تاریخ کاشت مطلوب خود داشته باشد.
Fallah Heki, Yadavi, Movahhedi Dehnavi and Balouchi (2010)، گزارش کردند که در بین چهار رقم کلزای پاییزه (زرفام، اکاپی، الایت واسالام 046 )، تأخیر در کاشت کمترین کاهش عملکرد دانه و روغن را در رقم زرفام ایجاد کرد.
Mirzaei, Dashti, Absalan, Siadat and Fathi., (2010) گزارش کردند که در بین پنج رقم کلزای بهاره، بیشترین و
کمترین عملکرد دانه به ترتیب در هیبرید هایولا 308 (2737 کیلوگرم در هکتار) و ساری گل (2173 کیلوگرم در هکتار) بدست آمد.
Lunn et al., (2001)، طی بررسی تاریخ کاشتهای پاییزه (اول سپتامبر و آخر سپتامبر) طی چهار سال آزمایش، گزارش نمودند که به طور متوسط در همه سالها، در کاشت تأخیری، اندازه کانوپی کمتر از حد مطلوب و بهینه بود و در نتیجه عملکرد دانه کاهش نشانداد.
Shiranirad and Ahamadie (1997)، گزارش کردند که با تأخیر در کاشت ارتفاع بوته، وزن خشک کل گیاه، و عملکرد دانه کاهش یافت و در بین ارقام مورد بررسی، رقم سرز عملکرد دانه بیشتری نسبت به رقم بلیندا داشت که ناشی از تعداد دانه در غلاف و طول دوره رشد بیشتر آن بود.
Mahmmod Abadie, Azizi and Gazachian (2008)، اعلام داشتند که در کاشت تأخیری، طول دوره قبل از گلدهی، تعداد غلاف در بوته و وزن هزار دانه کاهش یافت، اما تعداد دانه در غلاف تحت تأثیر قرار نگرفت.
Faraji (2005) گزارش نمود، با تاخیر در تاریخ کاشت، ارتفاع بوته، تعداد روز تا گلدهی و رسیدگی فیزیولوژیکی و طول دوره گلدهی به طور معنیداری کاهش یافت، اما تعداد غلاف در بوته از روند خاصی پیروی نکرد.
Si and Walton (2004)، گزارش نمودند، به ازاء هر 2 هفته تأخیر در کاشت، حدود 1/1درصد روغن و 309 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه کاهش داشت و به ازاء هر 1درجه سانتیگراد افزایش درجه حرارت در دوره گلدهی، کاهشی برابر با 68/0 درصد برای روغن و 289 کیلوگرم در هکتار برای عملکرد دانه مشاهده گردید.
Gunasekera, Martin, Siddique and Walton, (2006) نشان دادند که در مناطق کم باران استرالیا کشت های زود هنگام کلزا از عملکردهای بالاتری برخوردار بودند. در تاریخ کاشت زود، به دلیل ایجاد توازن و تعادل رشدی بین دو فاز رویشی و زایشی، توانایی گیاه در تحمل خشکی انتهای فصل و در نتیجه تولید ماده خشک و عملکرد دانه حداکثر می باشد.
Farre, Robertson, Walton and Asseng, (2002)، با تجزیه و تحلیل واکنش کلزا به تاریخ کاشت، نشان دادند که کاهش عملکرد با تأخیر در تاریخ کاشت، از 2/3 تا 6/8 درصد به ترتیب به ازاء هر هفته در مناطق پر باران و کم باران متغیر است.
Robertson, Holland and Bambach, (2004)، طی بررسی 17، زمان کاشت از آوریل تا سپتامبر، در ارقام زودگل و دیرگل کلزا، گزارش نمودند در همه ارقام با تأخیر در کاشت، زمان رسیدن به 50 درصد گلدهی و رسیدگی فیزیولوژیکی کوتاه گردید. طی سالهای اخیر، کاهش ناگهانی درجه حرارت در اوائل فصل رشد کلزا در مناطق گرم سبب ایجاد خسارت به مزارع کلزا شده است. تحقیق حاضر با هدف بررسی واکنش ژنوتیپهای مختلف کلزا در تاریخهای کاشت زود و دیر هنگام از لحاظ عملکرد دانه، روغن، اجزائ عملکرد و تعیین ارقام سازگار با شرایط منطقه اجراء گردید.
مواد و روش ها:
این آزمایش در دو سال زراعی 1384-1383و 1385-1384 در اراضی ایستگاه تحقیقات کشاورزی شهرستان زهک واقع در 25 کیلومتری جنوب شرقی زابل با ارتفاع 483 متر از سطح دریا و متوسط بارندگی سالیانه 53 میلیمتر اجراء گردید. خاک مزرعه دارای بافت لوم شنی و زمین مورد آزمایش در سال قبل زیر کشت گندم بود. برخی از ویژگیهای فیزیکوشیمیایی خاک، تا عمق 30 سانتیمتری در جدول 1 ارائه گردیده است. در جدول 2 شرایط آب و هوایی و تغییرات دمایی در سالهای انجام آزمایش ارائه شدهاست. آزمایش به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تاریخ کاشت به عنوان فاکتور اصلی در 4 سطح (10آبان، 25 آبان، 10 آذر و 25 آذر) و ژنوتیپ به عنوان فاکتور فرعی در چهار سطح (رقم آرجیاس، هیبرید هایولا 401، لاینهای 8/PP-308 و PP-401/15E) در نظر گرفته شد. هر کرت فرعی شامل 6 خط کاشت 6 متری با فواصل خطوط ثابت 20 سانتیمتر و به مساحت 2/7 متر مربع بود. بر اساس نتایج تجزیه خاک، 150 کیلوگرم در هکتارP2O5 از منبع سوپر فسفات تریپل و170 کیلوگرم در هکتار پتاس از منبع سولفات دو پتاس به صورت قبل از کاشت، در خاک پخش گردید. 180 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص از منبع اوره به نسبتهای
جدول 1-2----------------------------------------
30،30 و40 درصد به ترتیب در مراحل قبل از کاشت، خروج بوته ها از روزت و شروع گلدهی به زمین داده شد. آبیاری با استفاده از سیفون و در مراحل رزت، غنچهدهی، گلدهی، خورجیندهی و پر شدن دانه صورت گرفت. برای مبارزه با برگخوار کلزا، از سم اندوسولفان با غلظت 2 در هزار استفاده گردید. در هر دو سال آزمایش، برای تعیین اجزای عملکرد، 10 بوته متوالی از 4 خط وسط برداشت و بر اساس یک بوته میانگینگیری انجام شد. وزن هزار دانه با توزین 4 نمونه 250 تایی با ترازوی حساس 01/0گرم تعیین گردید. پس از حذف دو خط کاشت از طرفین و حذف نیم متر از ابتدا و انتهای خطوط هر کرت به عنوان اثرات حاشیهایی، برداشت نهایی جهت تعیین عملکرد دانه از سطح 4 مترمربع به صورت دو مرحلهای انجام گرفت. وزن دانه 10بوته برداشت شده، برای دستیابی به اجزای عملکرد به عملکرد دانه کرت اضافه گردید. برای تعیین درصد روغن نمونه ها به صورت غیر تخریبی، از دستگاه1NMR استفاده شد. پس از تعیین درصد روغن، از حاصل ضرب آن در عملکرد دانه، عملکرد روغن محاسبه شد
(Fanaie, Ghanbari, Akbarimoghadam ,Souloki and Narouirad, 2008). جهت اطمینان از تجانس واریانسها بر روی دادههای دو سال، آزمون یکنواختی واریانسهای آزمایشی از طریق آزمون بارتلت انجام شد. آزمون نشان داد که برای کلیه صفات مورد بررسی واریانسها یکنواخت بود، لذا تجزیه واریانس مرکب بر اساس تصادفی بودن سال انجام گرفت. تجزیه آماری دادهها با نرم افزارMSTAT-C ، رسم نمودارها با Excel و مقایسه میانگینها در سطح احتمال 5% با استفاده از آزمون چند دامنهای دانکن صورت گرفت.
نتایج وبحث:
نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که اثر سال به جزء بر درصد روغن، عملکرد روغن و روز تا شروع گل دهی، روی دیگر صفات معنیدار نبود. اثر تاریخ کاشت به جزء درصد روغن و اثر ژنوتیپ به جزء تعداد خورجین در بوته بر سایر اجزای عملکرد، عملکرد دانه و صفات مورد بررسی معنیدار بودند. اثرات متقابل تاریخ کاشت × ژنوتیپ به جزء روز تا شروع گلدهی بر بقیه صفات معنیدار نبود.
اثر تاریخ کاشت در سطح 1 درصد بر تعداد خورجین در بوته معنی دار بود (جدول 3). مقایسات میانگین تعداد خورجین در بوته در تاریخ های کاشت مختلف نشان می دهد بیشترین تعداد خورجین در بوته در تاریخ کاشت دهم آبان و کمترین در تاریخ کاشت بیست و پنجم آذر تولید گردید (جدول4). Faraji (2005)، عدم تغییر تعداد غلاف در بوته را با تاخیر در تاریخ کاشت گزارش نمود، اما Fanaei, Galavi, Ghanbari Bongar, Solouki, and Naruoei-Rad, (2008)، Mahmmod Abadi et al., (2008) و Ozer (2003)،کاهش عملکرد دانه در تاریخ کاشتهای دیر را به علت کاهش تعداد خورجین در گیاه اعلام نمودند. که با نتیجه این آزمایش مطابقت داشت. همانطور که از جدول 2 استنباط میشود به نظر می رسد، شرایط محیطی بهینه و درجه حرارت مناسب در ابتدای فصل رشد در تاریخ های کاشت زود سبب گردیده است تا ضمن افزایش طول دوره گلدهی، تعداد گلچه بیشتری نیز تبدیل به خورجین گردد و نهایتاً درصد عدم تلقیح و سقط گلچه نسبت به تاریخ کاشتهای دیر کمتر باشد. اگرچه از لحاظ آماری در بین ژنوتیپهای مورد بررسی، اختلاف معنیدار وجود نداشت اما رقم آرجیاس و هیبرید هایولا 401 بیشترین و لاین 8/PP-308 کمترین خورجین در بوته را داشتند (جدول 4). در گزارش Abrahemi, Akbari, Akbari and SamadiFirozabadi (2012) رقم آرجیاس نیز بیشترین خورجین در بوته را داشت. به نظر می رسد علاوه بر تاثیر تفاوت مورفولوژیکی (طول ساقه اصلی و تعداد شاخه فرعی)، در ارقام زودگل، مراحل غنچه دهی و شروع گل که تمایز و تکامل سلولهای مولد خورجین در آنها انجام می گیرد، با شرایط بهینه محیطی برخورد نماید و این سبب میگردد تا تعداد زیادتری از سلولهای مولد خورجین بر روی شاخههای اصلی و فرعی به مرحله باروری برسند. اما در ارقام دیرگل، برخورد این مراحل با گرمای زود هنگام اواخر فصل، سبب کاهش تولید خورجین در بوته میشود.
اثر تاریخ کاشت و رقم در سطح احتمال (01/0>p) بر تعداد دانه در خورجین معنیدار بود (جدول 3). مقایسات میانگین تعداد دانه در خورجین در تاریخهای مختلف کاشت نشانداد که با تأخیر در کاشت، تعداد دانه درخورجین کاهش یافت (جدول 4). نتیجه بدست آمده از این آزمایش با نتایج آزمایشاتMirzaei et al., (2010) و Anvarei (1997)، که اظهار داشتند تعداد دانه در خورجین بیشتر تحت تاثیر عوامل ژنتیکی است و کمتر تحت تاثیر عوامل محیطی قرار میگیرد، مطابقت داشت.
Whitfield (1992)، اظهار نمود که با بالا رفتن دما در مراحل دانه بندی، میزان تنفس
جدول 3 -4-------------
غلافها به سرعت افزایش مییابد که سبب اتلاف بیش از حد مواد فتوسنتزی میشود. بنابراین، مواد غذایی کافی به دانهها نرسیده و درصد دانه های سبک و پوک زیاد میشود. اختلاف در تداوم نوسانات رطوبتی و حرارتی در مناطق مختلف در توجیه اختلاف نتایج بدست آمده می تواند قابل تفسیر باشد.
ژنوتیپ PP-308/8 با متوسط 22 دانه در غلاف بیشترین تعداد را داشت اگرچه تفاوت با سایر ژنوتیپ ها فاحش نبود. باید توجه داشت که افزایش تعداد دانه در غلاف محدود بوده و بیشتر به طول غلاف بستگی دارد.
نتایج تجزیه واریانس نشانداد که اثر تاریخ کاشت و رقم تفاوت معنیدار بر وزن هزار دانه داشتند (جدول 3). به طوری که از جدول 4 استنباط می شود با تاخیر در تاریخ کاشت از وزن هزار دانه کاسته شد )جدول 4). بیشترین وزن هزار دانه در تاریخ کاشت دهم آبان و دهم آذر ماه و کمترین در تاریخ کاشت بیست و پنج ام آذر ماه حاصل گردیده است (جدول 4). وزن هزار دانه آخرین جزء عملکرد است که در گیاه شکل می گیرد. طبیعی است که هر قدر که دانه زودتر تشکیل گردد و بیشتر روی بوته بماند، فرصت بیشتری برای انباشت مواد ذخیره ای می یابد. که در تاریخ کاشت های زود نسبت به دیر این اتفاق میافتد. نتیجه بدست آمده با نتایج با نتایج محققان
دیگر Fanaei et al., (2008) و Mirzaei et al.,(2010) که کاهش وزن هزار دانه را در تاریخ کاشتهای تأخیری گزارش نمودند، مطابقت داشت. انتظار میرود همواره با تأخیر در کاشت، وزن هزار دانه نیز به دلیل کاهش سطح فتوسنتزکننده و کوتاه شدن دوره برای پر شدن دانه کاهش یابد، ولی ممکن است اواخر دوران پر شدن دانه با وضعیت جوی مناسب تری روبرو گردد. به طوری که افزایش وزن هزار دانه در تاریح کاشت سوم در این آزمایش نیز با این استدلال میتواند قابل توجیه باشد. در بین ارقام مورد بررسی، بیشترین وزن هزار دانه به هیبرید هایولا 401 با میانگین 46/3 گرم و کمترین با میانگین 74/2 به لاین PR-401-15E تعلق داشت (جدول 4). به نظر می رسد، علاوه بر این که ژنتیک ارقام در این اختلاف تاثیرگذار باشد. به دلیل این که هیبرید هایولا 401 زودرس تر از ژنوتیپ های دیگر بود دوره پرشدن دانه آن با دماهای بالای آخر فصل برخورد کمتری داشت. معنی دار شدن اثر سال در تاریخ کاشت و اثر سال در رقم بر وزن هزار دانه، نشان از تاثیر پذیری وزن هزار دانه از شرایط متفاوت در تاریخهای مختلف کاشت و همچنین عکس العمل متفاوت ارقام در سال های مختلف آزمایش می تواند داشته باشد (جدول3).
چنانکه از جدول 3 استنباط می شود، اثر تاریخ کاشت و رقم از لحاظ آماری بر عملکرد دانه در سطح احتمال (01/0>p)اختلاف معنیدارنشان داد. بیشترین عملکرد دانه در تاریخ کاشت دهم آبان و کمترین آن در تاریخ کاشت بیست وپنجم آذر با 39 درصد کاهش، تولید گردید (جدول4). به نظر می رسد در تاریخ کاشتهای تأخیری، ظهور مراحل فنولوژیک بعد از سبز شدن، بدلیل کوتاه شدن دوره رشد و کاهش رشد رویشی ناشی از افزایش دما و طول روز سریع تر رخ میدهد، با کاهش یافتن دوره رشد رویشی و زایشی در این تاریخها، تولید و تجمع مواد فتوسنتزی دچار اختلال گردیده که نتیجهاش کاهش عملکرد دانه بود. Si and Walton (2004)، کاهش عملکرد دانه، معادل 309 کیلوگرم در هکتار به ازاء هر دو هفته تأخیر در کاشت را گزارش نمودند. این محققین ، تاریخ کاشت زودهنگام به همراه یک رقم زودگل را برای تولید دانه و روغن بالا در مناطق کم باران ضروری دانستند (Gunasekera et al., 2006).
نتایج این بررسی با یافتههای Robertson et al., (2004) ، Lunn et al., (2001) ، Gunasekera (2005) ، Fanaei et al., (2008) ، Mirzaei et al.,(2010) و Fallah Heki et al., (2010) که اعلام کردند تأخیر در تاریخ کاشت باعث کاهش معنیدار عملکرد دانه می شود، مطابقت دارد. در بین ژنوتیپهای مورد بررسی، هیبرید هایولا 401 و لاینPR 401-15E به ترتیب بیشترین و کمترین تولید دانه را داشتند (جدول 4). در کلزا عملکرد دانه تابعی از تعداد خورجین در بوته، تعداد دانه در خورجین و وزن هزاردانه است. اختلاف در اجزای عملکرد، اختلافات ژنتیکی، تفاوت در طول دوره رویش، طول دوره گلدهی از عوامل ایجاد اختلاف عملکرد دانه در بین ارقام میتواند باشد. در این آزمایش مهمترین اجزای موثر در افزایش عملکرد دانه هیبرید هایولا 401 تعداد خورجین در بوته و وزن هزار دانه بالا بودند.
ارتفاع بوته:
نتایج نشان داد که اثر تاریخ کاشت و رقم در سطح احتمال (01/0>p) بر ارتفاع بوته معنیدار شد (جدول 3). همانطور که در جدول 4 نشان داده شده است، با تأخیر در تاریخ کاشت از ارتفاع بوته ها کاسته شد. به طوری که در تاریخ کاشت اول و دوم بیشترین ارتفاع بوته (158 و 153 سانتی متر) حاصل گردید. افزایش طول دوره رویش و استفاده بهتر از نهاده ها و عوامل محیطی چون (درجه حرارت، نور، طول روز و رطوبت ) در تاریخ کاشتهای زود نسبت به تاریخ کاشت های تأخیری با طول دوره رشد کوتاه تر و عدم فرصت کافی برای ذخیره کردن مواد غذایی عامل اصلی در ایجاد اختلاف در ارتفاع گیاه می باشد. کشت به موقع کلزا در زمان مناسب، باعث رشد رویشی بیشتر و تشکیل بوته های بزرگ شد.
نتیجه بدست آمده با نتایج Shiranei Rad et al., (1997) ،Abrahimei et al., (2013)، Mirzaei et al.,(2010) و Robertson et al., (2004) که گزارش نمودند تأخیر در کاشت سبب کاهش معنیدار ارتفاع بوته میگردد، تطابق دارد. در بین ژنوتیپ ها، لاینPR- 401-15E با 156 سانتی متر، بالاترین و هیبرید هایولا 401 با میانگین 134 سانتیمتر، کمترین ارتفاع را داشتند (جدول 4). در آزمایش Mirzaei et al.,(2010)نیز هیبرید هایولا 401 کمترین ارتفاع بوته را داشت. علاوه بر عامل ژنتیک، شکل گیری شاخه های فرعی در ارتفاع بیشتری از طول ساقه اصلی و طول میانگره بیشتر از پایین تا اولین شاخه گل دهنده در افزایش ارتفاع بوته در این ژنوتیپ تاثیر داشت. .
درصد روغن:
درصد روغن در سال اول نسبت به سال دوم برتری داشت (جدول 4)، که به نظر می رسد تغییرات درجه حرارت در آخر فصل رشد (اسفند و فروردین) در مرحله پر شدن دانه در این تغییر موثر بوده باشد. گزارش گردیده است که در صورت همزمانی ذخیره و تجمع لیپیدها در دانه ها با درجه حرارت های بالا در آخر فصل درصد روغن کاهش می یابد (Abrahimei et al., 2012 ., Fanaei et al., 2008). نتایج تجزیه واریانس عدم اختلاف معنیدار درصد روغن در تاریخهای مختلف کاشت را نشان داد. از جدول مقایسات میانگین (جدول 4) نیز استنباط میشود که درصد روغن در تاریخهای مختلف کاشت تغییرات مشابهی داشت. نتایج این آزمایش با یافتههای
Robertson et al., 2004) Fallah Heki et al., 2010., )که کاهش درصد روغن در تاریخ کاشتهای دیر را به دلیل درجه حرارتهای بالا در زمان پرشدن دانه گزارش نمودند، مطابقت نداشت. با عنایت به اینکه به حداکثر رسیدن میزان روغن در بذر بر خلاف پروتئین در اواخر رشد دانه اتفاق می افتد، به نظر می رسد میزان روغن در تاریخ های کاشت مورد بررسی در این آزمایش به یک نسبت تحت تاثیر درجه حرارتهای آخر فصل قرار گرفتند. اختلاف در وضعیت اقلیمی مناطق مختلف اجرای آزمایشات، میتواند در این اختلاف نتایج موثر باشد. Cheema, Malik, Hussain, Shah and Basra., (2001) عقیده دارند که درصد روغن تحت تأثیر عوامل ژنتیکی است، در صورتی که در مراحل آخر رشد گیاه تحت تنش نباشد درصد روغن دانه در هر رقم ثابت می ماند.
علیرغم معنیدار بودن درصد روغن در ژنوتیپهای مورد بررسی از لحاظ آماری، مقایسه میانگین نشانداد بجز هیبرید هایولا 401 با 42 درصد روغن دیگر ژنوتیپ ها در یک گروه آماری قرار داشتند (جدول4).
Si and Walton (2004) ، گزارش نمودند ارقام زودگل از دوره گلدهی بیشتری برخوردار بودند و درصد روغن حدود 2/1درصد به ازاء هر 10 روز افزایش دوره گلدهی افزایش یافت. Fanaei et al., (2008) گزارش نمودند، بین ارقام کلزا اختلاف معنیداری از نظر درصد روغن وجود دارد.
Mendham (1981) نیز معتقد بود درصد روغن واریتههای مختلف ثابت بوده و تاریخ کاشت تأثیر اندکی بر آن دارد.
عملکرد روغن:
نتایج حاصل از تجزیه واریانس بیانگر وجود اختلاف معنیدار (01/0>p) در بین تاریخهای مختلف کاشت و ارقام از نظر عملکرد روغن بود (جدول 3). روند تغییرات عملکرد روغن در تاریخ های مختلف کاشت مشابه روند تغییرات عملکرد دانه بود. بیشترین عملکرد روغن در تاریخ کاشت دهم آبان و کمترین در تاریخ کاشت بیست وپنجم آذر حاصل گردید (جدول 4).
عملکرد روغن از حاصلضرب عملکرد دانه و درصد روغن دانه به دست میآید. بنابراین تابعی از این دو مؤلفه میباشد. همان طور که از جدول 5 استنباط میشود عملکرد روغن همبستگی 98 درصدی با عملکرد دانه داشت (جدول 5). لذا تاریخ کاشت مطلوب با دارا بودن عملکرد دانه بالا، بیشترین مقدار عملکرد روغن در هکتار را تولید نمود. با تأخیر در کاشت، عملکرد دانه نسبت به کاشت به موقع کاهش مییابد. بنابراین کاهش عملکرد روغن قابل توجیه است. Fallah Heki et al., (2010) ، Fanaei et al., 2008 و Adamsen and Coffelt (2005) ، نیز کاهش عملکرد روغن را در اثر تأخیر در کاشت گزارش کردند.
ژنوتیپها تفاوت معنیداری از لحاظ عملکرد روغن نشان دادند. همانطور که در جدول 4 آمده است، بیشترین عملکرد روغن به هیبرید هایولا 401 با میانگین 1039 کیلوگرم در هکتار و کمترین آن با میانگین 936 کیلوگرم در هکتار به لاینPP-308/8 تعلق داشت. Abrahimei et al., 2013،Fanaei et al., 2008 و Faraji 2005 گزارش کردند که ارقامی که دارای عملکرد دانه بالایی هستند، به همان نسبت عملکرد روغن بالایی در واحد سطح نیز دارند که با نتیجه بدست آمده از این آزمایش تطابق داشت.
تعداد روزتا شروع گلدهی:
چنان که که در جدول 3 آمده است، اثر سال، تاریخ کاشت، رقم و اثرات متقابل دوگانه و سه گانه عوامل فوق در سطح 1 درصد اختلاف معنیدار بر تعداد روز تا شروع گلدهی داشت. بیشترین تعداد روز تا شروع گلدهی در سال اول آزمایش با 91 روز و کمترین با 87 روز در سال دوم آزمایش اتفاق افتاده است. تغییرات در فاکتورهای دمایی و رطوبتی طی دو سال آزمایش میتواند توجیه کننده این اختلافات باشد (جدول 2). به نظر میرسد که بارندگی بیشتر در طی ماه های دی و بهمن در سال اول، شرایط مناسبتری را از جهت طولانی تر شدن رشد رویشی فراهم نموده است.
Faraji (2005) نیز گزارش کرد که فنولوژی کلزا به طور قابل ملاحظهای تحت تاثیر عوامل محیطی و شرایط مختلف آب و هوایی طی سالهای متفاوت قرار می گیرد.
تاریخ کاشت دهم و بیست و پنجم آبان،بیشترین تعداد روز تا شروع گلدهی را داشتند. در تاریخهای کاشت زود، به دلیل شرایط دمایی و رطوبتی بهینهتر و فرصت بیشتر، طول فاز رویشی گیاه طولانیتر گردیده که به طبع آن تعداد روز تا شروع گل دهی نیز در قیاس با تاریخهای کاشت دیر افزایش یافته است (جدول4).
Mendham (1990) ، بیان می دارد تأخیر در کشت سبب افزایش سرعت رشد و از طرفی باعث کاهش زمان تعداد روز تا گلدهی میشود.
نتایج ارائه شده در جدول 4 نشان میدهد که ژنوتیپهای PP-308/8و PR-401-15E دیرتر و هیبرید هایولا 401 زودتر از سایر ارقام گلدهی داشتند.
همانطور که اثر متقابل تاریخ کاشت در رقم در شکل 1 نشان میدهد، اختلاف ژنوتیپها از جهت زودگل و دیرگل بودن در تاریخ کاشتهای 10 و 25 آبان آشکارتر بود اما در کشت های تأخیری به ویژه 25 آذر، عکس العمل ژنوتیپها مشابه بود. به نظر می رسد در کشت های تأخیری اختلاف میان ژنوتیپهای زودگل و دیرگل تحت تاثیر دما و طول روز کاهش می یابد.
Si and Walton (2004) و Faraji (2005) گزارش کردند که تاخیر در کاشت، طول دوره گلدهی را کاهش داد و سبب گردید تا اختلاف بین ارقام از لحاظ تعداد روز تا شروع گلدهی کاهش یابد که با نتیجه این آزمایش مطابقت دارد.
ضرایب همبستگی ساده اجزای عملکرد دانه و صفات اندازه گیری شده با عملکرد دانه در جدول 5 آورده شده است. بررسی ضرایب همبستگی نشانداد که از بین اجزای عملکرد، تعداد خورجین در بوته با ضریب (**82/0r=) بیشترین همبستگی را با عملکرد دانه داشت.
شکل 1 جدول 5---------------
این نتیجه با نتایج Fallah Heki et al., (2010)، Jeromela et al., (2007)،
و Tusar et al., (2006) در تطابق بود. همانطور که مشاهده میگردد در بین صفات دیگر، عملکرد روغن بیشترین همبستگی مثبت (**98/0r=) را با عملکرد دانه نشان داد. همبستگی عملکرد دانه با عملکرد روغن توسط Fanaei et al., 2008 و Fallah Heki et al., 2010 گزارش شد که با نتایج این آزمایش مطابقت دارد
نتیجه گیری:
در مجموع نتایج این تحقیق نشانداد که تاریخ کاشت تاثیر بسیار زیادی بر عملکرد دانه، روغن و اجزای عملکرد، ژنوتیپهای مختلف کلزا دارد. با تأخیر در کاشت به دلیل از دست رفتن زمانهای مناسب برای رشد، گیاه به پتانسیل بالقوهی خود نمیرسد. به طوری که اثر آن کوتاهتر شدن طول دوره رشد، کاهش اندازه گیاه، کاهش اجزای عملکرد و نهایتاً عملکرد دانه بود. مشخص شد، برای اکثر صفات بهترین تاریخ کاشت 10 آبان (اولین تاریخ کاشت) بود. در بین ژنوتیپهای مورد بررسی هیبرید هایولا 401 و به دنبال آن رقم آرجیاس، به دلیل بیشتر بودن عملکرد دانه و روغن آنها نسبت به سایر ژنوتیپها و نیز زودرسی میتواند ارقام مناسبی جهت انتخاب برای کشت به موقع در شرایط منطقه میباشد. همچنین با توجه نتایج این آزمایش پیشنهاد میشود که در صورت از دست رفتن تاریخ کشت مناسب (اوایل آبان ماه) و تأخیر در کاشت از هیبرید هایولا 401 و رقم آرجیاس استفاده شود.
پاورقی ها
Nuclear magnetic resonance